منوي اصلي
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

اگر از سرهایمان کوه ها بسازند هرگز در کتاب های تاریخ نخواهند خواند "خامنه ای" تنها ماند... ------------------------------------ امام خامنه ای (مدظله العالی) : ای جوانان و ای بسیجیان عزیز ، در هر جای کشور که هستید ، این بصیرت را روز به روز افزایش دهید .
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 735
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

روزشمار محرم عاشورا ساعت فلش مذهبی سوره قرآن مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار فاطمیه
دعای فرج اوقات شرعی ذکر روزهای هفته ذکر روزهای هفته آیه قرآن پخش زنده حرم حدیث موضوعی
پیج رنک گوگل
دعای فرج
زیارت عاشورا
ابر برچسب ها


[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]

ali khaliliللحق

طرح نوشت : هرچه فکر کردم جز طرح بالا در ذهنم تصویر نشد! از روز اول که زخم روی گردن علی خلیلی را دیدم، بیش تر به نوشته آمد تا زخم. بیش تر فریاد بود تا سکوت. این شد که شد و می بینید. تقدیم به همگی ما مرده پرستان که آدم ها را فقط بعد از رفتن شان دوست داریم!

یا ابا صالح المهدی( عج)

شما فکر جمع کردن یارانی...، ما فکر جمع کردن یارانه!




برچسب ها :

 
آخرین گفت‌وگو با شهید امر به معروف و نهی از منکر
 
شهید خلیلی: به عشق لبخند «حضرت آقا» جلو رفتم/ اسم این کارم را دفاع از ناموس می‌گذارم...

واقعیت‌های درگیری شهید علی خلیلی، ناهی از منکر، قبل از نائل شدن به فیض شهادت به روایت خودش.

خبرگزاری فارس: شهید خلیلی: به عشق لبخند «حضرت آقا» جلو رفتم/ اسم این کارم را دفاع از ناموس می‌گذارم+فیلم

-------------------------------

شهید علی خلیلی ناهی از منکر  قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت در گفت‌و‌گو با خبرنگار سیاسی در مورد درگیری خود با اشراری که سال 90 قصد تجاوز به یک خانم را داشتند، گفت: نیمه شعبان دو سال پیش به نظرم ساعت دوازده شب بود که می‌خواستم دو نفر از دوستانم را به خانه‌‌شان در خاک سفید برسانم که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند و به زور می‌خواستند وی را سوار ماشین کنند.

وی افزود: دوستان من به دلیل پائین بودن سنشان جلو نرفتند اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم و یکباره چاقویی نمی‌‌دانم از کدام سو، نثار ما شد.

شهید خلیلی با بیان اینکه چاقو به ناحیه گردنم و شاهرگ خورده بود، اظهار کرد: من همان جا افتادم و آن افراد نیز فرار کردند اما یکی از همراهان من که موتور سواری بلد بود آن‌ها را دنبال کرد و شماره پلاکشان را برداشت.

وی می‌گوید که من نیم ساعت در خیابان افتاده بودم و  ماشینی که دو سرنشین داشت و عازم شمال بود من را سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند؛ ساعت دوازده و نیم بود که پزشکان گفتند که اگر تا نیم ساعت دیگر مریضتان را به یک بیمارستان مجهز نرسانید وی جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

«دوستان من را به 26 بیمارستان دیگر هم بردند اما هیچ بیمارستانی من را به دلیل اینکه حالم وخیم بود پذیرش نمی‌کرد تا اینکه بالاخره ساعت 5 در بیمارستان عرفان عملم کردند».

وی با بیان اینکه ضارب نیز به دلیل در اختیار داشتن شماره پلاک اتومبیلش به زندان افتاد گفت که مدت زیادی گذشت و ما چهار الی پنج ماه بعد به دادگاه رفتیم که سردار نقدی نیز حضور داشتند  و من دیدم وکیلی گرفته‌اند و  خود ایشان پیگیر کارها بودند.

این آمر به معروف و ناهی از منکر افزود: در دادگاه  یکی از آن افراد به 3 سال زندان و بقیه نیز که همدست بودند به 60 الی 70 ضربه محکوم شدند اما همه آن‌ها به قید وثیقه آزاد هستند.

شهید خلیلی به نقش مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت وقت نیز اشاره کرد و اظهار داشت: البته ناگفته نماند دکتر دستجردی نیز تشریف آوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند.

وی معتقد است که اسم کارش را امر به معروف نمی‌گذارد بلکه آن اقدام را دفاع از ناموس می‌داند و به گفته وی دفاع از ناموس بر هر مسلمانی واجب است.

شهید خلیلی در پایان با تاکید بر اینکه جز خدا هیچ کسی پشت آدم نیست، خاطرنشان کرد: من آن موقع هم که رفتم با آن افراد درگیر شدم

به کسی چشم امید ندوخته بودم به خاطر لبخند آقا رفتم و دفاع کردم.




برچسب ها :

طلبه شهید امر به معروف علی خلیلی

 

شهید آوینی:در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب اللهی ها

طلبه شهید امر به معروف و نهی از منکر علی خلیلی

طلبه شهید امر به معروف و نهی از منکر علی خلیلی

 

نیمه ی شعبان


ساعت حدود ۱۲ شب


با دو نوجوان(بسیار کم سن و سال) به سمت خاک سفید میرفت


چشمش به پنج نفر نامرد خورد که داشتند به زور خانومی را سوار ماشین میکردند


مثل خیلی های دیگه که فقط اهل شعارند نبود،آخه ساندیس خور بود،افراطی،یکی از همون آخوندایی که بدترین فحش هارو میخورن


بسیجی بی ترمز،و…. پس وانستاد نگاه کنه،جلو رفت


بخاطرِ ناموسِ وطن چاقو خورد،نامرد ها فرار کردن


بیست و شش تا بیمارستان بردنش،بخاطر بدحالیش پذیرشش نمیکردن تا بالاخره ساعت ۵ صبح

 

بیست و هفتمین بیمارستان که وجدانداشتند پذیرشش کرد

 

یکی از اون نامردا فقط به ۳ سال زندان محکوم و بقیه هم شصت الی هفتاد ضربه شلاق و بعدش همشون به قید وثیقه آزاد

 

شهید آوینی:در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب اللهی ها

 

الان اگر یه مخالف نظام با چنین وضعی کشته شده بود فریاد وامظلوما از همه جا بلند میشد،

 

این قضیه میشد نقلِ همه محافل و همه رسانه ها

 

اما علی خلیلی چون طلبه ی بسیجی بود،ظاهرا خونش رنگین نیست...

 

چه سکوتِ عمیقی…!!!




برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد